برف بازی دختر گلم توی حیات
94/10/11 توی حیات برف بازی میکردی و هیچ جوره راضی نمیشدی بیایی خونه.آخرش تو یه ظرف برات برف آوردم تا توی خونه بازی کنی آخه بیرون خیلی سرد بود. ...
نویسنده :
مامان رسپینا
17:3
حرف های جالب دختر نازم
94/7 یبار غذای بابا جون رو برداشتی و پخش کردی بهت گفتیم وای وای بابا جون باهات قهر کرد دیگه بابا چونت نمیشه برگشتی گفتی(قدرت عمو بابا جونوم اولار) 94/8 بابا جون بهت گفته بود وقتی بزرگ شدی و دانشگاه رفتی برات لپ تاپ میخرم.توام گفته بودی( لب بات ایستمیرم منه دوشی آل.عمه لب بات آل) به زبون خودت اینمدلی گفته بودی. یبارم تلوزیون داشت گوشی تبلیغ میکرد یرگشتی گفتی( من دوشی ایستیرم منه دوشی آلین) یبارم مامان جون گفت برات گوشی بخرم یا لپ تاپ برگشتی گفتی(من ایستمیرم هم دوشی واریم هم لب بات هاجر آلیب) 94/10/4 امروز با مامان رفتی خونه دایی مامان جون.آقا دایی رو دیدی که تو لیوان قرمز که روش عکس گربه بوده چایی میخوره.رفتی ...
نویسنده :
مامان رسپینا
21:37
ترس از خاله عصبانی
94/10/1 از ترس خاله عصبانی خودتو زده بودی به خواب ...
نویسنده :
مامان رسپینا
17:36